برای او . . .

نمی دانم چه می خواهم بگویم . . .!

برای او . . .

نمی دانم چه می خواهم بگویم . . .!

پیام های کوتاه
نویسندگان

۵ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است


به نام حی توانا که بی اذنش برگی نمی افتد و قلمی نمی چرخد. . .

در هجمه ی سکوت اطرافم به این می اندیشم که چه لذت بخش است خلوت تنهایی ها، آنجا که خودت باشی و خودت ، یا بهتر بگویم ؛ خودت باشی و دلت و خدای خودت !

چه وجد آور و هیجان آفرین است خلوت خالق و مخلوق ، لحظاتی که غرق در خودت می شوی تا به خدایت برسی !

آنجا که می رسی به کبریایی ترین آستان معرفت   . . .

الهی و ربی من لی غیرک !

معبود من ! اله من ! محبوب من !

 در این دنیای هراس آور و و حشت افزا ، چه کسی جز تو پناهم خواهد بود . . .

 پس

نگاهم باش ، جهان تاریکی محض است می ترسم ، پناهم باش !

و هنگامی که اذن حضور طلبیدی و رضایت حضورت را در بارگاهش حس کردی ، در محضرش که قرار گرفتی ، آرامش را جرعه جرعه در وجود تشنه ات می ریزد .

کمی که سیراب شدی می رسی به باور  ألا بذکر الله تطمئن القلوب . . .

باوری که مرهم تمام زخم های ناگفته و پنهان و حتی آشکار است.

در همه جا این یاد و ذکر و نام اوست که آرامش دهنده دلهای مضطر و بی قرار است دلهای که تنها مأمن و پناهگاهشان درگاه رحمت و عطوفت مهربان ترین خالق است . . .

باری با کلمات را هرگز فرجامی نیست . . . اما اگر بازی گردان تو باشی بهترین فرجام نصیب قلم خواهد شد !

پروردگارم !

دلم هوای تو را دارد !

هوای کرم و عفو تو را دارد ! هوای . . . 

مقصود من !

خسته و غمگین و عاجزم . درمانده و رانده ام از همه جا .

رو به تو آوردم ، تنهایم مگذار ، آغوش بی نیازت را پناهگاه دل نیازمندم کن !

دستانم را بگیر و به سوی خود بخوانم . آرامش را نجوا گونه بر گوش جانم زمزمه کن تا آرام گیرد دل مضطر و نا آرامم !

دلم تنگ خدایی ات است ، تنگ مهربانی و محبتت !

ناچیزم اما تو همه چیز داری

مخلوقم اما تو خالق همه هستی

نابودم اما تو همیشه بودی و هستی و خواهی بود !

 برای او . . .

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۲ ، ۱۴:۴۶
به یاد او . . .


 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۲ ، ۱۲:۰۷
به یاد او . . .

پنجره آسمانی شعبان را که می گشاییم رایحه ی خوشبوی رمضان است که مشاممان را می نوازد و ماه خدا که حلول می کند ، خداوند سفره مهمانی اش را برایمان بر سریر عرش می گشاید تا شاید در فرصتی سی روزه راهی به آن یابیم و هم سفره ملائک شویم. فرصتی که پیک رمضان ، هر صبح نوید آمدنش را بر زمهریر دلمان زمزمه می کرد و ما نیز بی صبرانه خواستیم از پستوی مه گرفته شبهای بی ستاره مان بیرون زنیم تا راهی ضیافت خدا شویم ، تا رمضانی دیگر را بندگی کنیم . و چه شرمگین از ژرفای وجودمان صفیر بندگی را سر می دهیم که تائب معبد نشینی هستیم که از کورسوی جهان امده تا شاید بتواند دل را به توبه ای دیگر بشوید.
حالا ما هستیم و کوچه های دعا ونیایش که جملگی از برای بندگی خدا است. ما هستیم و کوله بار غفلت که هر سال به امید کرمش در این ماه به دوش شرم می گیریم و ملتمسانه ((یا غیاث المستغیثین)) را با دستان دعا روانه آسمان می کنیم.
رمضان که می آید فرصتی دوباره می یابیم ، فرصتی می یابیم تا عاشق شویم، دوباره انسان شویم، ابر حسرتی شویم بر مرغزار خشکیده دلمان، آب شویم، روشن شویم و از نو، نو شویم.

رمضان که می آید می خواهیم زنده شویم حتی اگر به مردن خو گرفته باشیم، می خواهیم بشنویم حتی اگر با نشنیدن مانوس باشیم، می خواهیم سخن بگوییم حتی اگر لبانمان بی قرار سکوت باشد. و خواستن ما آن چیزی است که در کردارمان هویدا می شود و ان زمان است که روزه ما ابلیس را به زنجیر می کشد و شرم از کردار امت را از سیمای نبی می زداید. چه بسا که قدر ما در والا شبی بالا می رود و با میزان خدا سنجیده می شود و عرش به سیلاب اشک هایمان غبطه می خورد و گناه با تلنگری از جنس توبه از ما دور می شود.

آری! ماه خدا که هلول می کند، بی تابیم برای خواندن قنوت غربتمان و دعا از میان ربنای دستانمان. بی تابیم برای احیا شدن با شبهای قدر در سکوت لحظه ها . بی تابیم برای زمزمه دعای سحر:(( اللهم انی اسئلک من بهائک...)) بی تابیم برای اینکه از بال فرشتکان رحلی سازیم برای قرآنمان تا با آن روانه عرش شویم. بی تابیم برای هرچه پاکی و خوبی است. بی تابیم برای رها شدن، به پرواز در آمدن...

چه سود که می خواهیم پر گشاییم اما پاهایمان چسبیده به دنیاست ، می خواهیم خانه دل را بگشاییم اما شاه کلیدش را نیافته ایم. ولی صدق داریم که این حقیقت دارد، این حقیقت دارد که روزه ما در این ماه پلی می شود از ما تا خدا و این تازه آغاز بندگی ماست. این حقیقت دارد که جود و کرم او بی منتهاست و دریای غفلت ما بی مدعا.

رمضان که می آید پای دل را می کشانیم تا در لیلة القدری دیگر قدرمان را با قدر علی (ع) پیوند زنیم . رمضان که می آید کاسه شیری می شویم که بر دستان کودک یتیمی روانه خانه علی (ع) است. دستمال زردی می شویم که بر پیشانی حیدر بی قراری می کند، قطره خونی می شویم که از زخم مولا جاری می شود و صبر می شویم در چاهی که دیگر شبی با علی به خود نخواهد دید. ولی ای کاش رمضان که می رود شمشیری نشویم که بر فرق علی (ع) فرود امد و زخمی نشویم که بر سر او نشانده شد. کاش بدانیم رمضان که می رود ما هم با او برویم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۲ ، ۱۲:۰۵
به یاد او . . .
ما حافظ خاک و پرچم ایرانیم
در ورطه عاشقى بلاجویانیم
تا آنکه نفس به سینه در رفت و شد است
ما پیرو خط رهبرى میمانیم
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۲ ، ۱۵:۵۴
به یاد او . . .
عاشقترها هنوز منتظر دیدن روى ماه ماهان اند!
اللهم عجل لولیک الفرج
میلاد آخرین منجى بشریت مبارکباد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۲ ، ۲۲:۱۵
به یاد او . . .